وبلاگ شهدای رامهرمز

ساخت وبلاگ

وبلاگ شهدای رامهرمز...
ما را در سایت وبلاگ شهدای رامهرمز دنبال می کنید

برچسب : فرهنگیان, نویسنده : shohada-ramhormoza بازدید : 217 تاريخ : دوشنبه 17 مهر 1396 ساعت: 1:58

وبلاگ شهدای رامهرمز...
ما را در سایت وبلاگ شهدای رامهرمز دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shohada-ramhormoza بازدید : 237 تاريخ : دوشنبه 17 مهر 1396 ساعت: 1:58

حضرت سلیمان و مورچه روزی حضرت سلیمان از مورچه ای پرسید: «در مدت یک سال چقدر غذا می‌خوری؟» مورچه گفت: «سه دانه.» پس حضرت سلیمان او را گرفته و در جعبه ای کرد و سه دانه به همراهش در جعبه گذاشت. بعد از گذشت یکسال جعبه را باز کرد و دید که مورچه یک و نیم دانه را خورده! پس با تعجب از مورچه پرسید: «چرا فقط این مقدار خورده‌ای؟!» مور گفت: «چون وقتی من آزاد بودم اطمینان داشتم خداوند روزی م وبلاگ شهدای رامهرمز...
ما را در سایت وبلاگ شهدای رامهرمز دنبال می کنید

برچسب : سلیمان,مورچه, نویسنده : shohada-ramhormoza بازدید : 226 تاريخ : يکشنبه 9 مهر 1396 ساعت: 13:45

آیا کلبه شما هم در حال سوختن است؟ تنها بازمانده يك كشتی شكسته توسط جريان آب به يك جزيره دورافتاده برده شد. با بي قراری به درگاه خداوند دعا می‌كرد تا او را نجات بخشد. ساعت ها به اقيانوس چشم می‌دوخت، تا شايد نشانی از كمك بيابد اما هيچ چيز به چشم نمی‌آمد. سرآخر نااميد شد و تصميم گرفت كه كلبه ای كوچك بسازد تا خود و وسايل اندكش را بهتر محافظت نمايد. روزی پس از آنكه از جستجوی غذا بازگشت، خانه وبلاگ شهدای رامهرمز...
ما را در سایت وبلاگ شهدای رامهرمز دنبال می کنید

برچسب : سوختن, نویسنده : shohada-ramhormoza بازدید : 218 تاريخ : يکشنبه 9 مهر 1396 ساعت: 13:45

بادکنک من سمیناری برگزار شد و پنجاه نفر در آن حضور یافتند. سخنران به سخن گفتن مشغول بود و ناگاه سکوت کرد و به هر یک از حاضرین بادکنکی داد و تقاضا کرد با ماژیک روی آن اسم خود را بنویسند. سخنران   بادکنک‌ها را جمع کرد و در اطاقی دیگر نهاد. سپس از حاضرین خواست که به اطاق دیگر بروند و هر یک بادکنکی را که نامش روی آن بود بیابد. همه باید ظرف پنج دقیقه بادکنک خود را بیابند. همه دیوانه‌وار به   وبلاگ شهدای رامهرمز...
ما را در سایت وبلاگ شهدای رامهرمز دنبال می کنید

برچسب : بادکنک, نویسنده : shohada-ramhormoza بازدید : 216 تاريخ : يکشنبه 9 مهر 1396 ساعت: 13:45